درياچه هامون سومين درياچه بزرگ ايران پس از درياچه خزر و درياچه اروميه است. اين درياچه از سه درياچه كوچك تشكيل شدهاست كه در زمان وفور آب به هم متصل ميشوند و درياچه هامون را كه تشكيل ميدهند. وبزرگترين پهنه آبهاي شيرين سيستان، نقش اساسي در زندگي مردم منطقه داشته، علاوه بر اثرات مثبت طبيعي، اقتصادي واجتماعي آن، در دين زرتشت نيز تقدس خاصي دارد. در دشت سيستان يك سري فرورفتگي هاو چالههاي طبيعي وجود دارد كه در ماههاي مختلف به درياچه وباتلاق ونيزار تبديل ميشودو به سه قسمت سابوري، پوزك وهامون تقسيم ميشود. وسعت كل هامونها در زمان پرآبي ۵۶۶۰ كيلومتر مربع است كه از اين مقدار ۳۸۲۰ كيلومتر مربع متعلق به ايران است. با اين اوصاف، درياچه هامون وابسته به رودخانه هيرمند ميباشد واين وابستگي باعث شده تا هرگونه نوسانات در ميزان آب آن، مشكلاتي را براي كل سيستم بوجود آورد. رودخانه هيرمند شريان اصلي ورود به هامون وهمچنين رودخانههاي خاشرود، فراه، هاروت رود، شوررود، حسين آباد ونهبندان به هامون ميريزند. با توجه به خشكسالي هاي 15 ساله و بسته شدن آب ورودي از سمت كشور افغانستان و پرداخت نكردن حق آبه درياچه از طرف افغانستان درياچه هامون هم اكنون كاملا خشك شده است و هيچ آثاري از حيات در آن يافت نميشود.
نامهاي ديگر
نام درياچه هامون در اوستا كانس اويا يا كساُيا يا كَنسو، در پهلوي كيانسي يا كيانسيه يا كيانسه و شاهنامه فردوسي درياچه زره و در نوشتههاي فارسي زرتشتي كانفسه آمدهاست. براي جايگاه اين درياچه در اساطير ايران باستان به كيانسي رجوع كنيد.
در ادبيات و اسطوره شناسي
در ادبيات و اسطوره شناسي ايران كهن، درياچه هامون از اهميت ويژهاي برخوردار است، به ويژه در مباحث فرجامشناسي دين زرتشتي. در اوستا بارها به اين درياچه اشاره شده است.
درياچه هامون در تاريخ
تيمورلنگ نيز از اين درياچه چنين ياد ميكند:امير سيستان مرا سوار بركشتي كرد و روي درياچه هامون گردش داد وبه من گفت كه در دوره رستم وسعت اين دريا بيش از اين بود كه ميبيني. مولف حدودالعالم مينويسد:درياي زره به سيستان است كه گرد آن سي فرسنگ است، اندر پهناي او هشت فرسنگ وگاه آب اين دريا چندان بود كه از رودي خيزد كه از كرمان بگذرد.
منابع
HĀMUN, DARYĀČA-YE ii. IN LITERATURE AND MYTHOLOGY.1
2.هامون خشك شد (خبرگزاري ميراث فرهنگي)
3.درياچه هامون - چاپ۱۳۸۰ - ناشر روابط عمومي دانشگاه زابل
4.كتاب منم تيمور جهانگشا، ترجمه ذبيح ا.. منصوري - تهران -چاپ مروي - ۱۳۶۹ -ص۹۲